برای پسر عزیزم که تمام دنیای من است ( والبته باباش )
برای تو می نویسم: یادم می آید پارسال همین روزها بود که فهمیدم تو را باردارم حس وصف ناشدنی داشتم میان بهت و ناباوری سجده شکر به جا آوردم و نه ماه ، با آرزوی سلامتی تو شب را به روز رسانیدم . نفس من ، عمر من ، عزیزم. تویی که 4 ماه پیش در چنین ساعاتی عزم سفر به این دنیا را کردی و با آمدنت تمام حس های خوب دنیا را نصیبم کردی حس شیرین مادر شدن که واقعا و انصافا با هیچ حس زیبایی در دنیا برابری نمی کند. اکنون که 4 ماه از آن روز شیرین می گذرد هرروز به تو و بودنت بیشتر عادت می کنم و هر روز بیشتر و بیشتر عاشقت می شوم تویی که آمدی تا دنیای مادرت باشی تا با وجودت من معنای واقعی عشق و فداکاری را بفهمم حالا می توانم بهتر بفهمم که یک مادر چطور حاضر ا...
نویسنده :
مامان
17:37